قالب وردپرس بیتستان پرنده فناوری
خانه / بیانات / کربلای عشّاق

کربلای عشّاق

 

👈 مگر آن سرزمین چه سرزمینی است؟
آن سرزمین، تربت عشاق است،
کعبه ی عاشقین است،
نه من عرض می‌کنم، آقای ما ، امام اول ما
امیرالمؤمنین فرمود:وقتی دارد به سوی صفین می آید، رسید به آن سرزمین، آن همه سربازانش، سپاهیانش با او هستند، در آن بیابان که عبورش افتاد ، و الان این فرمایش را که می فرماید، امام حسن با او هست، امام حسین با او هست، شمر با او هست، شبث با او هست، خلق کثیری با او هستند دارند می روند به سوی صفین.
آن آتشی که معاویه روشن کرده، برای خاموش کردن آن آتش.
همه بودند؛
امیرالمؤمنین که با این سپاهیانش، آن خلق مُعظَم، و عرض کردم این چند تن را که به زبان آوردم هم با امیرالمؤمنین بودن، امام حسن و امام حسین هست و شمر و شبث هم با او هستند، رسید به سرزمین کربلا،
سپاهیان می بینند که امیرالمؤمنین در این بیابان ایستاد،
سربازان ایستادند، ایستادند ، صف ها پشت هم ایستادند،گردن کشیدند: چیه ؟ چه خبره؟ چه شده؟ اینجا جای توقف نبود.
چه پیش آمد؟ چه حادثه‌ای پیش آمده؟
گردن کشیدند، دیدند آن صادق مصدّق، آن آگاه به باطن عالم، آن باخبرِ از علوم مکنونهِ، از حقایق پنهانی، از آینده و از گذشته، وَعَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ کُلَّها
نگاه می کند به زمین ، نگاه می کند و با دست خود اشاره می کند می فرماید:
هاهنا اینجا و جای دیگر را ، اشاره می کند هاهنا اینجا ، جای دیگر را، هاهنا اینجا،
اینجا، آنجا، آنجا .
چیه یا امیرالمؤمنین؟
فرمود که:هاهُنا مَصارِعُ عُشّاقُِ الحَقّ
این خاک، این جا، این مکان، خوابگاه عشاق حق است.عاشقان خدا،خوابگاه عاشقان خدا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *