﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾
خب حالا مرد کریمی است، مرد بزرگواری است؛ میبیند که در اینجا، این مورد، این موطن، این اِنعام، یُصیبون موضعه. جای خوبی است!! میبیند که اینجا این انعام تبلیغات دارد، اسمش را مثلاً بعضی جاها میآورند، و در حاشیه مثلاً خیلی از جاها مینویسند،
حالا بشود وقف مسجد، خیلی خوب است؛ بشود . و حاشیهاش را بنویس که وقف فلان مسجد، اما لازم ندارد که بنویسی خیرالحاج فلان بن فلان! این گرفتارت میکند، شما در بانک الهی می خواستید حساب باز کنید دیگر. کار خوبی است، خیلی خوب است، بله. این فرش را، این فرش وقف مسجد حضرت معصومه. خیلی خوب است، خیابان ممتاز و کجا. جزئیاتش را؟ بله: الواقف هو ال… اینها …، بله، مبادا !! که:
آنکه چون پسته دیدی اش همه مغز
پوست بر پوست بود همچو پیاز !
مبادا که اینها اگر قرب الی الله بود یک مقدار حساب میخواهد. بله . که جناب رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود:
«دَبِیبُ الشِّرکَ فی امّتی أخفى مِن دَبِیب النَّملهِ السَوداءَ فی الّلَیلَهٍ الظَلماءَ على الصَّخرهٍ الصمّاع»
شب ظلمانی، سنگ صاف، مورچه سیاه، روی این سنگِ صافِ سیاهِ چنان شبی، راه رود ، کی صدای پایش را میشنود؟!!!
چقدر خفی است و خفیف است. رسول الله فرمود که رسوخ شرک و ریا در ایشان از رفتن آن مورچهی سیاه کذاییِ شب کذاییِ روی سنگ کذایی هنوز نرمتر و خفیفتر و دزدکی تر در انسان وارد میشود!!
و این است که میبینید جان…حالا این حرفها هست دیگر! تا آخر کتاب این حرفها هست…. اینکه میبینید جان عکس نمیدهد، عکس نمیگیرد، اینها همه زیر سر این است که خیال میکنیم که میگوییم: «ایاک نعبد و ایاک نستعین»! و تا این گرفتاریها هست به وقتش، به وقتش! گرفتاریها هست، بله میبینید که آن « و ما له فی الآخره مِن خلاق، من نصیب»
یک آقایی آمد پیش من صحبت کرد برای مسجد ساختن بعد به او گفتم که حال میخواهید مسجد بسازید حرفی نیست اما سوالی از شما دارم و آن اینکه اگر آقای محل شما به شما میگفت که شما که میخواهید مسجد بسازید چقدر خرج میشود؟ خیلی! و من و به آن آقا هم که اعتقاد هم داشت و اعتماد هم داشت خیلی. گفتم حالا آن آقایی که شما میفرمایید به شما بگوید که باید فقط من و شما بدانیم و خدا ، هیچکس نداند . و تو هم که میخواهی کار خیر انجام دهی و من الان ضرورت این میدانم که مثلاً برای ۵ نفر، ۱۰ نفر، به هر اسمی، میخواهم ۱۰ تا خانه بخرم از این پول تو هیچکس نداند. خود آن آقایان هم ندانند! بعد کلید دستشان بدهیم که خانوادهها دلخوش شوند به زندگی شان و مثلاً از این حرفها. شما او را حاضر هستید؟ و آن آقایی که به او اعتقاد دارید به شما می گوید ثواب این مسجد را دارد این کار تو . و حرفهایی دارد… و تو هم که در راه خداوند .حاضر هستی؟! یا نه: مسجد شود، ما هم یک اثری داشته باشیم!!؟ بله بگویند فلانی این مسجد را ساخته، و بچهها و ما هم بعد دودمانی داریم، قوم و قبیله مان…!! نخیر! کسب است، کار است، تجارت است و او را که پنهان، و هیچکس نفهمد، یا این مسجد را، شما پولش را بدهید بدست کسی که احدی با خبر نباشد که شما این کار را کردید، حاضر هستید؟! یا نه باید: خیر الحاج، و المعتمرین، فلانی ساخته و اینها…. و مبادا !!
این است که میبینید بله پاداشها کم است ، کارها اینجا زرق و برقش خیلی زیاد است. به وقتش.
آن زهر الربیع خوشمزه بود که بابا داشت نماز میخواند که وارد که شدند دیدند که چه جور حروف را به قاعده ادا میکند، و مدّ «والضــــــــالّین» را کشید و حضار گفتند به بهبه به چه نماز خوبی میخواند!! این بیچاره سر نماز گفت: «انی مع ذلک صــــــائم!!»؛ روزهدار هم هستم!!! نه تنها نماز .
مبادا !! اینها رهزن میشود و گرفتاری پیش میآورد.
بله حالامیبینند که « یصیبون موضعه» که بله، که خوب جایی است که آدم انعام کند ، خوب جایی است!! حالا میبینید که این آقا این التذاذ را ، اینجا خودش خودداری میکند، برای خود بکار نمیبرد، نمیخورد و تصرف نمیکند اینها، آن را اختیار میکند که انعام بشود، میبینید که این پیش او آثَر است، برگزیدهتر است تا اینکه بخواهد برای مشتهیات نفسانی خود که بله او را میستایند، اسمش، نمیدانم وضعش، چطور… همین که مثلاً مرد خیرات و مبرّات نبود و این حرفها، بله حالا به وقتش میبینی که موضع انعام را یافته که باید نام او برده شود، بله حالا …حالا خیلی، …!!
و اگر خیلی آدم زرنگ هم که باشد میبینید که به آقای محل هم میگوید که خب آقا ما که میخواهیم این را ببخشیم، میشود که برای سهم امام علیه السلام هم حساب شود یا نه؟! که یک تیر و دو نشان است! از این زرنگیهایی که دارند مثلاً و هکذا…..