برگرفته از جلسه پنجم دروس شرح اشارات علامه حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه
این جسم که قابل انقسام است، بریده می شود، باز می شود از مفاصل، مواضع باز می شود؟ یا پیوسته است و اتصال دارد؟
بریده می شود؟
بریده، اتصال واحد دارد.
بریده می شود؛ ببینیم جسم اتصال دارد، بریده می شود؟ یا این را که باز می کنیم از مفاصلش باز می شود؟
مفاصل، جای پیوند و ارتباط دو جسم است به یکدیگر. مثلا استخوان مفصل آرنج را می فرمایید، یا مفصل زانو، بند انامل، انگشتان، اُنمُله ها، انامل.
اینها همه پیوند، مفصل؛ که ما ببینیم این جسم را که ما بشکافیم، این را که بازش کردیم، این ذرات روی هم چیده شده بودند.
اجزای لایتجزا روی همدیگر چیده بودند.
ما این جسم را که بریدیم، این جسم را که قطع کردیم، نبریدیم؛ بلکه مفاصل را از یکدیگر جدا کردیم. اینها پیوندشان گسسته شد، نه اینکه اینها بریده شد.
بریده بودن، در صورتی است که باید اتصال واحد داشته باشد. قطع بشود. بریده بشود.
قائلین به اجرای لایتجزا می گویند نخیر اینها مفاصلشان از یکدیگر جدا شده.
مثال مشت آرد.
این مشت آرد را در دست خودتان فشار دادید. حالا که نگاه می کنید می بینید به صورت چشم خطا می کند می گوید یک وحدت اتصالی دارد. یک صورت واحد است. این صورت واحد.
حالا ما این آرد را دو قسم کردیم.
این دو قسم کردن، در واقع یک صورت واحد متصل را که نبریدیم. این ذرات آرد به همدیگر چسبیده بودند پهلوی همدیگر. این که باز شده، این مفاصل از همدیگر باز شده بریده شده.
ما ببینیم این جسم که منقسم می شود مفاصل باز می شود؟ یا اینکه بریده می شود؟
اگر چنانچه بریده می شود، یک شیء واحد بسیط مفرد است.
این حرفی است که ما می خواهیم بگوییم، که یک شیء واحد است.
حالا این شیء واحد، شیء واحد مؤلَّف از ماده و صورت است؟ ترکیب اتحادی وجودی نه انضمامی؟ که مشاء می گویند و آخوند در اسفار می فرماید.
اکثری می فرمایند و در این کتاب هم می خواهیم ثابت کنیم.
یا اینکه نه، ماده و صورت نه، هیولا و صورت نه؟
این که مشاء می گویند نه. چنانچه مبنای خود خواجه و آقایان دیگر این است که تألیف از ماده و صورت نه.
حالا که ما گفتیم شیء واحد است؛ متصل است؛ مؤلَّف از ماده و صورت است یا نه؟
آن آقایانی که می گویند جسم مؤلَّف است از اجزا؛ وقتی که منقسم می شود این مواضع، این مفاصل از یکدیگر جدا می شوند؟
اینها یک عده شان قائلند که این اجزا که الآن در این جسم است، این اجزا متناهی است. اجزای صغار صلبه لایتجزا.
نمی شود که تجزیه اش کرد.
نمی شود آنها را شکافت.
اتم اند.
نمی شود آنها را شکافت و دوباره تقطیع کرد.
و این ها جسم هم نیستند؛ اما جسم از آنها مؤلَّف می شود.
شیخ بهایی در اوایل خلاصه الحساب دارد که واحد عدد نیست؛ اما اعداد از واحد مؤلَّف است.
این وَحَدات الآن که جمع شدند؛ این مشت آرد مثلاً، این وحدات که جمع شدند این صورت جسمی را ترکیب دادند، این وحدات متناهی اند یا غیر متناهی؟
یک ذره، دو ذره، ده هزار، یک میلیارد، آیا به جایی منتهی می شود یا نه؟
عده ای فرمودند که ما قائل هستیم به اجزای صغار صلبه متناهی بالفعل.
یک عده صریحاً نگفتند که غیر متناهی است. حرفهایی دارند.
آن حرفی که ما گفتیم شیء واحد متصل مؤلَّف از ماده و صورت، قابل انقسام است، قابل انقسام به جایی می ایستد که دیگر نمی شود تقسیمش کرد.
حالا ما به مبنای مشاء گفتیم این جسم مفرد، این مقداری از خاک، آب، هوا، آتش، این جسم مفرد، قابل انقسام است.
دو قسمش کردیم.
تنصیف شده؛ تربیع شده؛ سه باره تثمین شده همینطور تقسیم کنید آیا به جایی می رسد که دیگر قابل انقسام نباشد؟
بعضیها گفتند به جایی می رسد که دیگر قابل انقسام نیست.
ما در این کتاب می خواهیم بگوییم که اجسام مفردند.
از هیولا و صورت اتحاد وجودی دارند.
هیولا دارند؛ صورت جسمیه دارند؛ و قابل انقسام هستند غیر متناهی. ولو به جایی برسیم که وهم عاجز بوده باشد. قابلیت دارد. عقل ابا نمی کند.