قالب وردپرس بیتستان پرنده فناوری
خانه / متن تفسیر سوره توحید / صوت و متن تفسیر سوره توحید ۴️⃣

صوت و متن تفسیر سوره توحید ۴️⃣

 

﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾

تفسیر سوره توحید

جلسه چهارم

علامه حسن زاده آملی رضوان الله تعالی علیه

در مورد عرایض دیشب ما فکری فرمودید؟

وقت نکردید؟

خب حالا پنج شش مورد که از کلم الطیب جناب سید علی خان مدنی شارح صحیفه ، کتاب دعای شریفش، عزیزش، در مفاتیح هم بود، از مفاتیح هم نقل کردیم، راجع به کلمه ی مبارکه ی « هوُ »، و « أللهُ لا إله إلّا هوُ »، که پنج شش مورد آیه ی قرآن را ، حدیث را هم که حالا ملاحظه می فرمایید، حضرت امام باقر علیه السلام، آن بیان حضرت امیر علیه السلام را به جناب رسول الله و حکایت و قصه ی منامش را به او و جناب رسول الله به ایشان فرمود که: اسم اعظم به تو تعلیم داده شد، که: « یا هوُ یا من لا هوُ إلّا هوُ »، یا بعضی از نسخه ها که مرحوم آقای میر در یکی از کتابهایش نقل کرده، در تلخیصاتش هم نقل کرده، که : « یا هوُ یا من هوُ یا مَن لا هوُ إلّا هوُ »، که اینها حالا فرمودند که: « یا علیّ، عُلِّمتَ الإسم الأعظم »، اسم اعظم به تو تعلیم شده. تعلیم گرفتی. یادت دادیم.

و آن هم که اسم اعظم را فرمودند، اولش « ألله » است و آخرش « هوُ »، و در این پنج، شش آیه ی قرآن که دیشب خواندیم، « أللهُ لا إله إلّا هوُ »، « هوُ »، بی نقطه، اولش « ألله»، آخرش « هوُ»، « أللهُ لا إله إلّا هوُ ».

خب حالا، آن « أللهُ لا إله إلّا هوُ » را یاد گرفتیم، إن شاء الله اگر توفیق پیدا کنیم که این آیات ورد زبان ما باشد، و ورد جان ما باشد، ذکر جان ما باشد، و به جایی برسیم اگر همچون لیاقت و قابلیتی پیدا بکنیم، همچون سعادتمند و نیکبختی بشویم، نمی دانم این فرمایشاتی که بزرگان می فرمایند، خب اینها که قصد مطایبه و مزاح که ندارند، حقیقت می فرمایند. نصیحت می کنند که وای بر تو، مبادا، مبادا، طرفه العینی، یک چشم به هم زدنی از حضور عند الله، که مراقبه است، مواظبت داشتن است، عند الله بودن است غفلت داشته باشید. سعی کن که یک چشم به هم زدن، از این حضور غافل نباشی. این حضور، اگر ادامه بدهیم این حضور را، که در هر حال عندالله باشیم. الآن بنده دارم حرف می زنم، شما دارید می شنوید، مزاحم و مانع با آن حضور نیست. بگوییم، عندالله. بشنویم، عندالله. راه برویم عند الله.

« ابیتُ عند ربّی یُطعِمُنی و یُسقینی » ، غذا می خوری ، آب می خوری ، بدانی که اوست دارد اطعامت می کند ، اوست که دارد اسقایت می کند ، سیرابت می کند ،  و مثلاً از پستان دارد شیر می خورد، درست است که مادر است، کودک باشد که مادر  ببیند؛ بزرگ می شود ، رشد پیدا می کند ، بعد می گوید:

بر سر هر سفره بنشستم خدا رزاق بود.

بله، « یُطعِمُنی و یُسقینی »؛ « أبیتُ عند ربّی یُطعِمُنی و یُسقینی »؛ همچنین در همه ی حالاتش اگر چنین نیکبخت و سعادتمندی باشد که « عندهُ » باشد ، « عبدُهُ » باشد ، « اشهد انّ محمداً عبدُهُ و رَسوُلُه »، بشود عبد او ، در پیش این هویت مطلقه باشد ، عبد”هُ” باشد .

بله حالا اگر ما بتوانیم این معنا را دریابیم ، این معنا را بفهمیم ، و بیابیم، خب یواش یواش اهل خلوت می شویم، اهل ذکر می شویم ، اهل حضور می شویم ، خودمان را تطهیر می کنیم ، تزکیه می کنیم ، و عوض می کنیم خودمان را ، اگر به آن معنا آگاهی برای ما حاصل بشود ، یواش یواش به دیار انسانی قدم می گذاریم ، اینطور. و الّا همینطور ” الله لا اله الّا هو ” همه به دنبال اسم اعظم هستند ، اسم اعظم باید چه باشد ؟ بله؟ اسم اعظم همه چیز است ، همه چیز را در بر دارد ، لفظ نیست ، فوق لفظ است ، الله لا اله الّا هو اسم اعظم است ، « هُوَ » اسم اعظم است ، بسم الله الرحمن الرحیم اسم اعظم است ، قرآن اسم اعظم الهی است ، بله، اینها همه اسم اعظم الهی اند ، انسانهای کامل اسم اعظم الهی اند؛ امیرالمؤمنین خودش اسم اعظم و آیت کبرای حق است ، و خاتم انبیاء آیت کبرای حق است ، اسم اعظم است ، قرآن است ، قرآن ناطق ، قرآن متکلّم،  قرآن گویا ، از قرآن چه می خواهید ؟

از مقام کَتبش که در بروی تا به قرآن لوح محفوظ ، تا قرآن های دار هستی ، تا عوالم بی انتهای دار هستی ، این چنین انسان بدین خردی ،که ظاهر را مشاهده می فرمایید،  این قرآن است ، عوالم است ، اسرار است ، خزائن است ، ملکوت است ، فرشته هاست .

اینها همه اسماء الله هستند ، خودشان اسم اعظم اند ، اینکه آقا می شنوید فلانی اسم اعظم دارد ، در اشتباه نباشید که لفظی نصیب شما شود ، این را باید به راه افتاد و کار کرد و واجد و صاحب، دارنده اسم اعظم شد ، وجوداً انسان، تکویناً انسان، صاحب این مقامات بشود ، نه اینکه لفظی را به کسی دهند، بعد بگویند دارای این لفظ است. با روح، با جان، تا انسان سیر ملکوتی نکرده ، این صاحب اسم اعظم نمی شود .

کسانیکه دارنده این اسماء هستند ، خودشان اند .

الآن  مثلاً شما تحصیل کردید . تحصیل کردید. نویسا شدید؛ گویا می شوید؛ دانا می شوید؛ از شما می جوشد ، خودتان حکیم می شوید ، خودتان قرآن می شوید ، خودتان چشمه می شوید ، خودتان باید دارا یشوید ، به این اندازه که دارایی دارید به همین اندازه اسم اعظم ید .آثار وجودی و داراییتان ، از قلمتان ، از بیانتان ، از نفسهایتان ، از دم هایتان ، باید خودش را داشت ، نه، حرف لفظ نیست .

( جا نداریم جایمان را عوض کنیم که خیلی وضع مساجدمان، جاهای تعلیم و تدریس مان، اینها همه. بله؟

آن حجره را خیلی زحمت کشیدند، همان ابتدا که داشتند درست می کردند، بنده موافق نبودم گفتم اینجا در کنار … است، اینجا بو می آید، اینجا پول حرام کردن است، نمی شود؛ و همینطور بود که اول عرض کردم. البته )

اینها را باید دارا شد ، اسم اعظم را باید بیابد ، کتلها باید طی بکند، سیرها باید بکند ، اما به شما عرض بکنم ، شما این در و آن در بخواهید بزنید و اینور و آنور بروید، بجا؛ و۵۰ سال ما بگردیم ، نصف عمرمان را، دو سوم عمرمان را در این راه صرف کنیم که برسانیم خودمان را به یک کامل مکمل متصرف، ضرر نکردیم ، کسی پیدا بکنیم ، یک روز از عمرمان، یک روز از عمرمان مانده ، برسیم به دست یک نفر آدمی که آدم باشد ، ما را دریابد ، ضرر نکردیم .

اینجور که ما الآن زندگی می کنیم ، اینجورها که همه اش به فکر ، در هر حال اینجاییم و برای اغنا و ارضای خودمان حرفهایی هم می زنیم ، داریم کسب و کار می کنیم آقا برای زن و بچه ، گناه دارد آقای آ شیخ شما دارید این حرفها را می گویید. نخیر آقای عزیز، گناه ندارد ، خیلی هم کار خوبی هم است ، خداوند برکت بدهد ، اما حرف فوق اینهاست ، اینها باشد ،کسی نمی گوید گناه است ، اما آن مقامات عالی ، وآن درجات عالی ، و آن سیر و سلوک انسانی ، غیر از این حرفهاست .

نخیر. اینها را داشته باش ، ولی آن همّت می خواهد ، آن مربّی می خواهد آدم ، مرشد می خواهد ، معلم می خواهد ، پیغمبر و امام می خواهد ، اهتمام می خواهد، و از خود در آمدن می خواهد، و خود را غربال کردن می خواهد  ، شب می خواهد ، روز می خواهد ، پاسبانی حریم دل می خواهد ، بیدار شدن می خواهد ،آن وقت این چنین که هست ، بهترین. این شخص خود را دریافت ، این شخص خودش را نجات داد ، این شخص ابدش را ، ابدش را حفظ کرد ، اما این چند صباحی که اینجا هستیم ، و برق آسا داریم از این نشئه اعراض می کنیم ، ما را به سوی دیار ابد می برند ، به اذن الله داریم می رویم ، و اینطور برق آسا داریم می رویم، آن معنا هنوز برای ما پیاده نشده ، باورمان نشد ، حرفش را می زنیم ، خب حالا.

این در و آن در رفتن را نمی گوییم نه ، به دنبال استادو پخته و رسیده و یافته و اینها رفتن ، بله اینها، دو چیز، دو چیز خیلی اهمیت دارد ، یکی حضور، مراقبت، به همین معنا که عرض کردیم؛ غافل نباشید و خودتان را گم نکنید؛ خودتان را فرموش نکنید ، بله، فراموشی نفس نباشد ، خودتان را بیابید ، و در همه ی احوا ل عظمت خدا را ، در همه ی حال. ما که غذا می خوریم ، عادت کردیم ، متوجه نیستیم ، همه اش حیرت است ، کم حرف است؟ چه هست این؟این نان است، این پنیر است، چه می شود این؟ این به من نیرو می دهد ، نیرویش کجاست ؟  چه کسی می گیرد؟ چطور هضمش می کند ؟ چطور آن می شود؟ چطور نیرو می شود؟ این دهان است، این دندان است، این چنان عضو است، این دستگاه بینش است، دستگاه گیرنده است ، دستگاه گوارش است ، و این همه که در انسان، در آدم، در عالم ، در هر چه ، در هر ذره ، که آن سلطان وحدت و یکتایی او ، احدیتش ، هویتش ، صمدیتش برای ما پیاده بشود ، تجلی بکند .

در این مقام به قول بعضی از بزرگان که: اگر خلق ببینی خوب کار مشکل است ، همین که دعوا و نزاع و اعتراض و غیبت و حسد و عقده و …. این حرفهاست ، خدا که ببینی این حرفها بر کنار می شود ، ما که شب و روز گرفتار این حرفها هستیم ، او آمده و او خورده و او برده و او زده و گرفته و او چنان مقام را حائز شده و او فلان سِمَت را  چطور شده و او چه خبرش است و ، بله، ما چه شدیم و به جایی نرسیدیم و سمتی نگرفتیم و ما نداریم و او ماشاء الله امروز کفش چنان پوشیده و ما پایمان چاروق و از این حرفها ، اینها ما را گرفتار کرده . اینها همه رفتنی شده.

با اینجور چیزها خودمان را، گذراندیم دیگر.

یکی این که این حضور و مراقبت را داشته باشید ، و دیگر باید حرف بشنوید ، و دیگر باید یک کسی بالای سرتان باشد، بالای سرمان باشد ، « تان » یعنی « مان »، ما هم با شما شریکیم. و دیگر اینکه باید کسی بالای سرمان باشد. مداوم. نفس فیل است. هرچه این چکش حرف و توبیخ و گفتار خدا و پیغمبر و این حرفها نباشد ، این هندوستان را خواب می بیند. می آید به سوی دنیا ، می آید به سوی گیر و دار. بعد می بینی که یواش یواش، بعد دیر هم می شود. چه اینها ما را معطل کردند؟ چه می گفتند بابا؟ مردم رفتند گرفتند، خوردند، بردند، ساختند، بردند، چکار کردند و اینها. از این آقایان آخوندهایی که ما را معطل کردند و اینطور می شود.

به جایی نمی رسد ، خام ، وسط می ماند ، چیزی هم که نچشیده ، چشمش هم که به دنیاست و دلش هم به ماده است ، خیال کرده که آن آقا مثلاً سنگ و گل را خیلی روی هم چیده و بالا رفته ، این  دیگر چطور شده و این هم که به آن حد نیست که چطور شده که عبای روی دوش من به این قدر و قیمت و به این سنگینی و گرانقدری روی دوش من است، دیگر، بله؟

پس در آمد پوستین رنگین شده

کاین منم طاووس علیین شده

و قبای شما که به سنگینی عبای من نیست، بله؟ من مثلاً چطور و اینها، رهزن است. اینها گرفتاری پیش می آورد.

و این حرفها که باشد ، آدم را صیقلی می دهد و این گردها و غبارها نمی گذارد بنشیند و چنین جلسه درس و بحث و  مذاکرات کلاسی روی روش، مثل آن برنامه ی سر شبمان، آنطور نوشتن، خواندن، گفتن، بله، آنجوری را، که با یک اسلوب درس و بحث و مدرسه و اینها پیش می آید، هر درسی می بینیم مطلبی داریم، حرفی داریم، چیزهایی شنیدیم، صد و سی و شش تا درس، صد و سی و چهار تا درس، چقدر حرف داریم، چقدر حرف شنیده ایم.

باید دوام  داشته باشد. کم باشد، ولی دوام داشته باشد. احتیاج داریم.

این دو امر لازم است ، مراقبت باید باشد و استاد باشد که آدم از آنها حرف بشنود .

بله ، حالا، مطلب، صحبت ما این بود که :

می فرمایید: ” الله لا اله الّا هو ” خیلی هم عظمت دارد ، « الحی القیوم »، همه اسماء الهی ، همه اسم اعظم اند ، همه اسم اعظم اند، باید عظیم شد، باید اعظم شد .

خداوند رحمت کند آقای بله، بزرگوار مرد بود، وقتی در خدمتشان بودم ، پیرمرد می فرمود ، نوعاً این ادعیه ای که از زبان معصوم آمده ، روایات آمده که این دعا ، آن دعا ، این دعا اسم اعظم دارد، آن دعا اسم اعظم دارد ، معصوم اسم نمی برد که کدام یکی است ، بله می فرمود : نوعاً اسماء این ادعیه را، این دعا ها را ،که بخواهیم با همدیگر قیاس کنیم، بسنجیم ، ممکن است که ده تا اسم را این داشته باشد ، آن یکی این ده تا را نداشته باشد ، دوتا این داشته باشد، آن نداشته باشد، آن یک اسمائی داشته باشد ، ایشان، فرمایش بدی هم نبود پیرمرد. می فرمود : نوعاً این دعاهایی که روایت می فرماید مشتمل اسم اعظم است ، در داشتن ” الحی القیوم ” غالباً شریک اند ، ” ألحی القیّوم “ خیلی عظمت دارد. نوعاً شریکند. این دعاهایی که اسم اعظم دارند ، اینها، حالا آن یکی رحمن دارد ، این ندارد؛ آن رحیم دارد این ندارد، این لطیف دارد، آن یکی دیگر ندارد، آن یکی خبیر دارد ، این خبیر را ندارد ، اما همه شان در ” الحی القیوم ”  شریک اند ، غالباً اینطور است ، که خود الحی القیوم ، « ألحَیّ »، « ألحَیّ » مثل « ألصّمد » قرآن ، القیوم ، همچین الف و لام به صورت ِ هست.  ، حیات، اوست؛ حی، اوست؛ الحی ، اوست و این حرفها هم راه ندارد ، « ألحَیّ ».

« هُوَ »، « الحیُّ القیوم » ، و « هُوَ »، « الله احد ».

بله. خب. به عرض رساندیم که راجع به ” هو ” ، ما ” هو ” را کنایه بگیریم ، یعنی ضمیر بگیریم ، یا هو را اسم بگیریم ، روی قاعده ادبی ، روی قاعده ادبی، ضمیر منادا نمی شود چه در فارسی چه در عربی ،

مثلا ما بخواهیم یک کسی را صدا بزنیم ، بگوییم یا آن. یا آن نمی شود ، باید بگوییم که یا فلانی. ای فلانی. ای آن. آن ضمیر نیست؟ با آن، چه در فارسی، چه در عربی، با آن، نمی شود که ندا کرد. منادا واقع نمی شود ، اسم را ، شخص را باید اسم خواند ، نه به ضمیر ، نه به کنایه ی ضمیر.

ما در فارسی که می گوییم. در عربی هم همینطور است. یکی از ادبای عرب، ایشان در همین مقام می گوید:

« ولا تَقُل »، به دستور زبان عربی، نحو، « ولا تَقُل »، نگو ، « عند النداء یا هو » . در وقت ندا، نگو که: یا هو. بگویی یاهو، مثل اینست که در فارسی بگویید : یا آن . یا آن چیست؟ یا آن یعنی چه؟ یا آن. ما نمی گوییم یا آن. ای آن . ای آن، ای این،  ندا نمی کنیم ما . ما شخص را، اسم را صدا می کنیم، عربها هم همینطور.

« ولا تَقُل عند النداء یا هو  ولیس فی النُّحاهِ مَن رَواهُ » هیچیکس از نحات هم، دستور زبان عربی نوشته اند، اهل زبان هستند، عرب اند،  هیچکدامشان روایت نکرده اند. از زبان عربی از آنها نقل نکرده اند ،که آنها ضمیر را منادا قرار بدهند، پس  ضمیر منادا نمی شود ، چه در عرب ، چه در عجم .

خب؛ حالا این حدیث شریف را که از توحید نقل کردیم ، از حضرت امام باقر علیه السلام ، و از تفسیر مجمع هم به عرض رساندیم ،که جناب امیر علیه السلام فرمود : من خضر را در منام دیدم ، یک شب پیش از بدر ، پیش از واقعه بد در خواب دیدم خضر را، و به او گفتم : « علّمنی شیئاً انتصر به علی الاعداء »، که چیزی به من یاد بده که بر دشمنان نصرت بیابم ، به آن ذکر و آن تعلیمی که به من دادید. ایشان به من فرمودند، خضر به من فرمودند که:  قل ” یا هو یا من لا هو الّا هو ”

خب پس اینجا شده ” یا هو “. آن آقای نحوی گفت چه؟ «و لا تقُل عند النداء یا هو ولیس فی النُّحاهِ مَن رَواهُ »؛ هیچیک از نحویان دستور زبان عربی هم چنین نگفته اند.

خب پس حالا اینجا چه بگوییم ؟

جناب خضر دستور زبان عربی نخوانده بود؟ نحو نخوانده؟ انموذج نخوانده، سیوطی نخوانده، ایشان دستور زبان عربی اش خوب نبود، نحو و صرفش خوب نبود حضرت خضر؟ خب ایشان خوب نبوده حضرت امیر المؤمنین چرا به او اعتراض نکرده، خب شما مثل اینکه زبان عربی آشنایی نداری؟

« یا هو » نباید با. « و لا تقل عند النداء یا هو »

من بخواهم خدا را ندا کنم، صدا بزنم، بگویم ” یا هو “، مثل اینکه بگوییم یا آن ، یعنی چه ، آقا یا آن یعنی چه؟ یعنی یا خدا، ای خدا ، ای آن که نمی شود. یا هو. ای آن. ضمیر منادا نمی شود ، و در این حدیث ضمیر ، شده منادا؛ کنایه، شده منادا.

حدیث هم خیلی سنگین.

الآن این کتابی که دست من است، از روی آن دارم می خوانم آن حدیث شریف را، این توحید جناب صدوق است ، باب التفسیر قل هو الله احد . اصلاً ایشان در این کتاب شریفش یک باب دارد در تفسیر قل هو الله احد ، یعنی روایاتی که از ائمه اطهار ما سلام الله علیهم در بیان و تفسیر این سوره مبارکه آمده ، این جناب در این کتاب، که کتاب توحید است ، اسم کتاب، توحید است؛ درباره ذات الهی ، و وصف الهی ، و نعت الهی ،که همان نسبت الهی است .

نگفتیم اسم این سوره نسبت نیست؟ بله؟ سوره نسبت یعنی ، سوره نسبت خداوند . حدیث دیگر نقل می فرماید در علل الشرایع ، نسبت خدا یعنی سوره ی نعت خدا، سوره ی وصف خدا ،که در این سوره داریم این راوصف میکنیم ، وصف می کنیم چه را ؟ در این سوره دیگر جز توحید چیزی ندارد ، توحید را ، نه؟ سوره ی نعت خدا ، اینجا یک باب در تفسیر قل هو الله است، سوره ی نسبت است؛ سوره ی نعت، حق است. که فقط این سوره، سوره مبارکه توحید است و قرآن هم، که اصول دین است ، چند تاست اصولش؟ اصولش هست: توحید است و نبوت است و معاد ، اصولش . توحید است و نبوت است و معاد. بله و روی همین زمینه چون اصولش توحید و نبوت و معاد است ، این سوره مبارکه چه را در بر دارد؟ توحید را. پس یک ثلث قرآن را این سوره دارد که راجع به توحید است ، و آن روایات از شیعه، از سنی فراوان آمده است که کسی سوره اخلاص را بخواند، ثلث قرآن را خوانده است ، حالا، پس ثلث قرآن است چرا؟ برای اینکه در توحید است ، قرآن، اصول دینش توحید، نبوت، معاد . و این سوره هم که توحید، وصف الهی را ، نسبت الهی را ، نعت الهی را آنچنان که می بایست فرموده . پس در توحید دیگر حق.

ثلث قرآن در این سوره است ، بله؟

پس هر کس این سوره را بخواند ثلث قرآن را خوانده ، حالا اینجا باید که یک مقداری درباره خواندن تامل بفرمایید ، از این خواندن باید، درباره ی خواندن باید یک جهشی بفرمایید و برگردید به آن عرایضی که در اوائل به عرض رساندیم که آنطور ائمه ما فرمودند، حضرت امیر علیه السلام فرمود که فرمود : اقرأ وأرق .

=============================

تقریر و تنظیم و ویرایش: زهرا حبیبی مشکینی

هرگونه کپی و نشر اجازه داده نمی شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *