من در هزار و یک کلمه نقل کردم .
شبی حضرتِ استادِ عزیزِ ما، جنابِ علامه طباطبایی ،
( حالا کلمه ی چندم است ، در هزار و یک کلمه آوردم)
رضوان الله علیه نقل فرمود از استادشان، جناب آیت الله حاج سید علی قاضی، رحمه الله علیه ابرمردی بود،
از ایشان نقل کرد که از جنی سوال شد.
بنده عرض کردم: یعنی جناب ایشان سؤال کردند؟ یا حکایت فرمودند؟
فرمود: خودشان هم این حرف ها را داشتند، داشتند، هستند، هستند.
یک مقدار به درستی بفرمایید: خدایا آمدم، احتیاج نیست شما احضارجن کنید، خودشان میآیند خدمت شما!!
عرض می کنم خدمتتان.
حالا تو در هم می شود؛
اولی را عرض بکنم ؛
بعد اینجا هم یک حرفی باز از آقای طباطبایی دارم به عرض برسانم.
اولی را عرض بکنم.
عرض کردم:
آقا جان یعنی خودشان خواستند؟
فرمود: بودند، ایشان هم داشتند این حرفها را.
جناب جنی را خواستند، رحمت خدا بر آن جناب جن.
از او سوال کرد که:
شما اجنه به چه مذهبید ؟
آن جناب سلام الله علیه، حضرت جن به ایشان جواب داد:
آقا ما هم مثل شما مسلمان ها همه مذاهب داریم.
در میان ما یهودی هستند، عیسوی هستند، لا مذهب هستند، مسلمان هستند. اما مسلمان های ما، همه شیعه اثناعشری اند، دوازده امامی اند.
مسلمانهای ما همه شیعه اند و همه قائل به حضرت بقیه الله مهدی موعود دوازده امامی، مثل من و شما هستند.
فرمود: سوال شد که چطور آنها همه شیعه اند، همه اثناعشری اند؟؟
گفت: آقا برای اینکه هنوز در میان ما (آن جناب جن گفت) چون اجنه عمر دراز میکنند،
« مِن مارِجٍ مِن نار» ند،
انسان « مِن سُلالَهٍ مِن طینٍ » است،
او « ِمن مارِجٍ مِن نار»؛
عمر دراز میکند.
یکی از چیزهایی که از دست بنده در رفت، مسامحه شده ، حرف ِخیلی وقت است،
تهران بودیم، مدرسه مروی بودیم. عزیزی آمد به من گفت؛
یکی از مساجد تهران را اسم برد که آنجا بودیم و مجلس ترحیم جناب زعفر بود،، زعفر کربلا. زعفری که در کربلا آمده به یاری اباعبدالله الحسین، زمان من و شما مرحوم شده.
ما در مدرسه مروی تهران بودیم،
الان سیسال را گذراندیم عمر را و در حدود ۴۵ سال پیش ، ۴٠سال پیش ، این جوری ها.. که جناب زعفر به رحمت اله رفت.
فلان مسجد بودیم ما، مجلس ترحیم برای ایشان گرفتند، خبر آوردند که زعفر به رحمت اله رفت.
بنده به فکرش افتادم که دیگر کوتاهی شده، غفلت که دنبالش بگیریم، برویم، این چه ولی خدا بود؟ این کی بود؟ یک کسی بود!! که گفت زعفر به رحمت اله رفت، مرجع تقلید،، آدم عادی نبود، کسی بود!! می بایستی دنبالش را بگیریم، به سراغ آن آقایی که از وفات ایشان خبر داشت، اینها را بنویسیم، یادداشت کنیم، امروز بشود یک نکته ای از هزار و یک نکته، یک کلمه ای از هزار و یک کلمه، حرف به این خوبی،
نشد،
از دستمان در رفته،،
غرض،، اجنه عمر دراز میکنند.
جناب علامه طباطبایی از استادشان مرحوم آیت الله آ سید حاج علی قاضی فرمود که از این جنس سوال شده، شما اجنه به چه مذهبید؟ گفتند ما همه مذاهب را داریم مثل شما ،
منتها مسلمانهای ما همه شیعه اثنا عشری هستند،
چرا؟
برای این که در میان ما کسانی هستند که در روز غدیر خم، حاضر بودند، عمر دراز کردند هنوز هستند،،
در روز غدیر حاضر بودند که آیه نازل شد به پیغمبر اکرم برای معرفی امیرالمؤمنین که وصی حضرت خاتم انبیاست، صاحب عصمت است، و آیه، خداوند به او فرمود که اگر تبلیغ این رسالت نشود اصلاً مثل اینکه دین من را تبلیغ نکردهای و دین نیاورده ای و دستور ما را انجام نداده ای.
در آن اوضاع و احوال و سرزمین غدیر و
جلوی مردم را گرفتند و برگرداندند و داستان های تشریفات سنگینی که آنجا در تفاسیر می خوانید و پالان های شتر را چند تا روی هم قرار دادند و جناب رسول الله بالای آن قرار گرفته و دست علی را گرفت به مردم ارائه داد و « مَن کُنتُ مَولاه»
مولاه،
هر که من پیشوای مذهبی اش هستم، هر که من پیشوای دینی اش هستم،
هرکه مرا سفیر اله میداند،
هر که مرا نماینده حق می داند،
هر که مرا قرآن ناطق می داند،
هر که مرا امام خودش میداند،
پیغمبر چون هم پیغمبر بود هم امام بود، هر که مرا امام خودش میداند
(من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه)
این علی هم جانشین من است.
صلوات بفرستید،، اشکال ندارد،،
این مولاست،
این مولا یعنی امام ، این مولا یعنی نماینده ی حق ، این مولا یعنی قرآن ناطق، این مولا یعنی صاحب عصمت، این حرفی نیست که بنده الان تازه در آورد ه باشم به عرض تان برسانم ؛
این حرف قاطبه ی علمای امامیه، ارباب ولایت از زمان خاتم انبیا تا کنون .
مآخذ، مصادر، حاضر.
من کنت مولاه فهذا علی مولاه
آن جناب جن سلام الله علیه گفت که در میان ما کسانی هستند که در غدیر حاضر بودند :
« یا أیّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک »
به او فرمود؛
« فَإن لم تفعل فما بَلَّغتَ رسالتک »
اگر این حقیقت، این امر اگر ابراز نشود؛ آشکار نشود، اصلا مثل اینکه تو دین نیاوردی ، دین مرا تبلیغ نفرمودی، ابلاغ نفرمودی ، ارسال نفرمودی .
به اتفاق شیعه و سنی ، به اتفاق ،
ما که نمیخواهیم به تعصب حرف بزنیم آقا، هر کسی حرف می زند دلیل دارد؛ منطق دارد حرف می زند. بله حرف اساسی می زند.
در پیشگاه ملکوت عالمیم؛
دیگر زمان ما به سر آمده؛
ما برای خوشایند کسی، به حساب بغض نفسانی با کسی حرف نمی زنیم آقا،
حق نداریم.