فایل اول:
یک فرمایشی آقایان دارند در مقام قلب.
اسمش را قلب گذاشتند « لِتَقَلُّبِهِ ».
گوناگون است و ثابت نیست. متقلب است.
یکی از کارهای عمده که کسی توفیقش را بیابد؛ کار قلب بشود مثل کار بدن؛ هست. اینها را که می فرمایند، گزاف نیست. اینها هست. منتها خداوند توفیق چشیدنش را و رسیدنش را عطا بفرماید. بودن هست.
اقتضائات بدن چیست؟ بدن گرسنه اش می شود. به زبان بیاورد یا نیاورد اسم یا رازق را می خواهد. گرسنه اش شده؛ اینجا الآن نان می خواهد. تشنه اش شده، آب می خواهد؛ خسته شده خواب می خواهد. بدن می بینید که تحولاتی دارد و در هر مرتبه اش خواهان غذایی است برای خودش.
همین معنا را ببرید به قلب.
قلب را هم احوالی است. و در هر حالی اسمی را می خواهد. بعضیها مثل اینکه چنین خواهشهای قلبی خود را ادراک می کنند که قلب هرچه را که می خواهد مطابق آن خواسته، در آن وقت، حقیقت عالم را ، خدایشان را، رب مطلق شان را، وجود صمدی سبحانه را به آن اسم می خوانند.
گاهگاهی یک جرقه هایی در من و شما می زند. یک حالی، یک وضعی، یک چیزی پیش می آید، به زبان نمی آوریم. حرمانی می بینیم مثلاً. توقّعاتی داریم، کتاب می خوانیم، احوال دیگران را می بینیم، بیچارگی خودمان را می بینیم؛ یک آه سردی بر می آوریم، یک یا اللهی می گوییم. این یا الله خیلی مزه دارد. این یا الله الآن علم می خواهد، کمال می خواهد، از بیچارگی اش یا الله گفته.
یک آدم گمشده در بیابان می گوید یا الله. حالا به او بگویی یالله یاالله برای چه می گویی؟ می گوید: من گمشده ام.
پس یا الله یعنی یاهادی می خواهی؟ – بله.
اینکه می گوید یا الله، یاهادی می خواهد.
یا اینکه مرییض است. می گوید یاالله یاالله. _ شما چه می خواهید از یاالله؟ _ مریضم. دارم می میرم. درد دارم. پس یا شافی می خواهید؟
الله اسم اعظم است. أمّ الأسماء است. الله مستجمع جمیع اسما و صفات الهیه است.
مظلومی بی جهت توسری خورده، بیجهت آبرویش را برده اند. به او اهانت کرده اند، او هم می گوید: یا الله. سر به سرش بگذارید که از این یاالله چه می خواهی؟ می گوید من یا منتقم می خواهم. به من اهانت شده، به من جسارت شده، و در این حالا می بینیم که می گویند یا الله و اسم های گوناگون را در این عوارض و احوال که برایشان پیش می آید، بشکافید می بینید که یا هادی را ، رازق را، شافی را، منتقم را و اسمای دیگر را مطابق با حالاتشان طلب می کنند. یکوقتی قلب اینطوری می شود که اینها این معنای قلب را دارند. این خیلی مقام شامخ است.
این آن قلبی است که حضرت امام صادق صلوات الله و سلامه علیه فرمود که: « ألقلب حرم الله » این دیگر خوب حرمی است. « ألقلب حرم الله فلاتسکن فی حرم الله غیر الله ».
اگر یکچنین پاسبان حرم دل باشد که جز خدا را در او نگذارد که دیگری را اسکان نمی دهد. فلاتسکن فی حرم الله غیر الله. این خیلی مقام است. خیلی قلب خوبی است. این قلب بیت المعمور است. این قلب مظهر تجلیات الهی است. و القائات سبوحی برای این قلب است. و کسانی که در مراقبت تام اند، این قلب را کشیک می کشند که « فلاتسکن فی حرم الله غیر الله ». که مبادا اغیار بیایند در اینجا قدم بگذارند.
منزل دل نیست جای صحبت اغیار
فایل دوم:
به طور کلی انسان را تقسیم کردیم به چهار قسم. یکی از این اقسام چهارگانه قلب است. وقتی که می گویند قلب یعنی مقام حضور و تفصیل و شرح و ظهور و سان یافتن اشیا در صقع انسان.
الآن جنابعالی خیلی علومی تحصیل کردید. در رشته هایی درس خواندید، زحمت کشیدید، الآن دارایید. این مقام جمعی را که دارید این را می گویند مقام سرّتان، مقام روحتان، این مقام قلب نیست. حالا در آن رشته، در آن فن که دارایید مسائلی پیش بیاید، سوالاتی پیش بیاید، جنابعالی به کتاب وجود خودت رجوع می کنی و امهات و اصولی را که داری آنها را می آوری باز در خودت سان می دهی، از مقام اجمال می آوری به مقام تفصیل، سان می دهی، بازش می کنی، بیننده خودتی، مبصِر خودتی، مُبصَر خودتی. مُدرِک خودتی، مُدرَک خودتی. عاقل خودتی، معقول خودتی. عالم همچنین، معلوم همچنین، خودتی. لوح وجودت را سان داده، این را می گویند مقام قلب. که مقام تفصیل اشیاست. و این مقام تفصیل اشیا که مقام قلب است خیلی سر زبان آقایان هست.