﴿بسم الله الرحمن الرحیم﴾
👈 ای دل به کوی دوست گذاری نمی کنی
اسباب جمع داری و کاری نمی کنی
هیچ کس مانع کسب و کارمان نشده.
ما روزها در اینجا پافشاری مان این است که:
سروران من الآن که این سفره برای ما گسترده است مبادا در آینده ی نزدیکی چیزی دیگر نمانده، در آتیه ی نزدیکی، آه از نهاد ما بر آید که جهنم سوز باشد؛ جهنم از تب او خجالت بکشد، جهنم ها را روی هم بگذارید با آن یک آه، با آن ندامت و حسرت برابری نمی کنند: ای وای من این بودم؟ دارای این سرمایه ی شامخ، اینقدر برکات، پایین آمدم، افتادم، افتادم اسفل السافلین. کسی شما را پایین نمی اندازد مگر اینکه به دست خودتان می افتید.
وقت را غنیمت بشمار، خودت را دریاب، تا اینکه باید انسان به مقامات برسد،
این که باید صاحب درجات بشود، آقا سیر ظاهری جسمانی نیست؛ سیر روحانی است. یعنی سیر عقلانی است.
مثلاً این آقا پسری که، این آقا محصلی که، این فرد محصل دانش جو که در کلاس اول ابتدایی است ، چیزهایی یاد گرفته اما آن استاد او در رتبه ی چندم است، در درجه ی چندم است. درجات او بیش از این محصل است، حالا صد درجه، حالا هزار درجه. از این درجات چه می خوانید؟
جنابعالی بفرمایید از این درجات چه می خوانید؟
آن بینشی که استاد دارد، درجات اوست.
آن دانشی که استاد دارد، درجات اوست،
آن سعه صدری که استاد دارد، درجات اوست.
آن سرمایه ی علمی که استاد دارد ثواب عمل اوست.
آقاجان
شرع ما به ما فرمود روایت یکی دوتا، ده تا صد تا نه، به ما فرمود: عمل شما عین پاداشتان است.
آقا عمل شما عین پاداش شماست.
جنابعالی سر کلاس رفتی چیزی یاد گرفتی، اینی که یاد گرفتی و فهمیدی، نگو پاداش من کو؟ خدا رحمتت کند، همین عمل تو نفس پاداش توست، فهمیدی، یافتی، نگو پاداش زحمت من کو؟ نفرما پاداش گوش کردن من کو؟ نفرما پاداش آمدن من کو؟ همین که الآن فهمیدی نفس عمل، نفس پاداش توست. همین حساب است فردای قیامت ما، همین حساب است امروز دنیای ما. هرچه اینجا هستی، آنجا هستی. البته اینجا الآن در قفس افتاده ایم و آنهم قفس اندر قفس است، که روزی که از این قفسها بدر رفتیم، دیگر برای ما قید و بندی نیست، بال و پر ما گشاده است و باز است، آنوقت قرآن به ما فرمود: « و لدینا مزید» می بینی چه سعه ی وجودی از توست.
عمل ما نفس پاداش ماست.
پاداش ما نفس عمل ما.
در ذهنتان بسپارید این دو موضوع را.