خدای سبحان فرموده است:
{ ألَم نَجعَلِ الأرضَ مِهاداً *وَ الجِبالَ أوتاداً }
در آغاز خطبه نخستین نهج البلاغه آمده است:
« وَ وَتَّدَ بِالصُّخورِ مَیَدانُ أرضِهِ »
زمین مانند گاهواره در جنبش است،
کوهها میخهایی هستند که نگهدار اویند – یعنی او را از اضطراب و دگرگونی حافظ اند –
این میخها از روی قواعد هندسی ریاضی بکار رفته اند که زمین را از اضطراب حفظ می کنند؛ کوه هیمالیا یک میخ آنست؛
و کوه دماوند میخ دیگر آن که هریک در حدّی موزون بکار رفته اند. و همچنین دیگر میخهای بزرگ و کوچک زمین که اگر یک میخ برکنده شود،
بقول عارف شبستری در گلشن راز:
اگر یک ذره را برگیری از جای
خلل یابد همه عالم سراپای
و بر این قیاس است یک یک موجودات غیرمتناهی در پیکر نظام هستی که اسماءالله تکوینی توقیفی اند. فافهم.
- گشتی در حرکت
تعلیقه:
حضرت علامه این مطلب را آورده و در انتها اشاره فرموده اند به توقیفی بودن اسماءالله.
ازینجهت که اینها همه مظاهر اسمائیه اند، و اسماء توقیفی هستند. آنهم تکویناً توقیفی اند. یعنی از امور ثابت و ظهورات ثابته هستند.
حضرت علامه در رساله شریف نهج الولایه می فرمایند:
{{ و نیز مراد از توقیفیّت اسماى الهیه در منظر اعلاى اهل معرفت دانسته مىشود، چنان که صائن الدین على بن ترکه در «تمهید القواعد» که در شرح رساله ى «قواعدالتوحید» جدّ او ابوحامد محمّد ترکه است افاده فرمود که:
«إنّ لکلّ اسم مبداءً لایظهر ذلک إلا فی موطن خاص من مواطن تنوّعات الذات و مرتبه مخصوصه من مراتب تنزّلاتها لایطلق ذلک الاسم علیه إلا بذلک الاعتبار و هذا معنی من معانی ما علیه أئمه الشریعه – رضوان الله علیهم – أنّ أسماء الحق توقیفیه.»
همانا براى هر اسمى مبدئى است که جز در موطن خاصى از مواطن تنوعات ذات، و در مرتبه ى مخصوصى از مراتب تنزلات ذات ظاهر نمى شود، لذا آن اسم بر آن مبدء اطلاق نمى شود مگر به همان اعتبار، و این مطلب یکى از معانى است که پیشوایان تشریع – که رضوان الهى بر آن ها باد – مى گویند که اسماى حق توقیفى است.
توضیحاً گوییم: اسما، حقایق عینیهاند که ظهورات و بروزات تجلیّات هویت مطلقهاند. و این هویّت مطلق وجود و وجود مطلق به اطلاق سعى کلى است که صمد
است؛ یعنى لا جوف و لا خلاء له، و از این ظهور و بروز تجلّى تعبیر به اسم مىشود و به حسب غلبه ى یکى از اسما در مظهرى، آن مظهر به اسم آن غالب نامیده مى شود. }}
در جای دیگر می فرمایند: هر موجودی، مظهر اسم معینی است.
و اما چرا حقیر این حقیقت را در عِداد اسرار ارثماطیقی عنوان کرده ام، ازینرو که این کوهها جزو ثابتات اقالیم اند و مداخل کشف حقایق.
مؤلّف کتاب شریف « ألوشی المصون و اللؤلؤ المکنون فی معرفه علم ما بین الکاف و النون »، در باب علم الحروف، درین خصوص مطالب ارزشمندی دارند…